معنی فارسی subspherical

B1

دارای ویژگی‌های زیرکروی، شبیه به یک کره ولی به طور کامل مانند آن نیست.

Having characteristics similar to a sphere but not entirely spherical.

example
معنی(example):

هنرمند یک مجسمه زیرکروی برای نشان دادن وحدت ساخت.

مثال:

The artist created a subspherical sculpture to represent unity.

معنی(example):

طراحی ساختمان دارای گنبدی زیرکروی است.

مثال:

The design of the building has a subspherical dome.

معنی فارسی کلمه subspherical

: معنی subspherical به فارسی

دارای ویژگی‌های زیرکروی، شبیه به یک کره ولی به طور کامل مانند آن نیست.