معنی فارسی subspirally
B1زیرمارپیچی، به صورت مارپیچ در زیر به حرکت درآمدن، بهویژه در توصیف مسیر یا شکل.
In a manner that spirals downward or around in a lower position.
- ADVERB
example
معنی(example):
پلهها بهصورت زیرمارپیچی حول ستون مرکزی میچرخند.
مثال:
The staircase winds subspirally around the central column.
معنی(example):
مسیر بهصورت زیرمارپیچی به دره پایین میآید.
مثال:
The path subspirally descends into the valley.
معنی فارسی کلمه subspirally
:
زیرمارپیچی، به صورت مارپیچ در زیر به حرکت درآمدن، بهویژه در توصیف مسیر یا شکل.