معنی فارسی subtarsal
B2نازکساق، استخوانهای پایینی ساق که در تحرک پا نقش دارند.
Relating to the bones of the region just above the tarsal bones of the foot.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پزشک ناحیه نازکساق پای بیمار را معاینه کرد.
مثال:
The doctor examined the subtarsal region of the foot.
معنی(example):
در آناتومی، استخوانهای نازکساق برای تحرک پای انسان بسیار مهم هستند.
مثال:
In anatomy, the subtarsal bones are crucial for foot mobility.
معنی فارسی کلمه subtarsal
:
نازکساق، استخوانهای پایینی ساق که در تحرک پا نقش دارند.