معنی فارسی subtile

B2

زیرکی و هوش در انجام کارها به سبک اساسی و پنهان.

Characterized by mental acuity or cunning; marked by cleverness.

example
معنی(example):

هنرمند از تکنیک زیرکی برای ایجاد عمق در نقاشی خود استفاده کرد.

مثال:

The artist used a subtil technique to create depth in her painting.

معنی(example):

او به مشکل با ذهنی زیرکانه نزدیک شد.

مثال:

He approached the problem with a subtil mind.

معنی فارسی کلمه subtile

: معنی subtile به فارسی

زیرکی و هوش در انجام کارها به سبک اساسی و پنهان.