معنی فارسی suburbed
B1حومهای شدن به معنای توسعه منطقهای به سمت حومه است که شامل ساخت و ساز و تغییرات در نوع زندگی مردم میشود.
To have been transformed into a suburb, involving changes in infrastructure and lifestyle.
- VERB
example
معنی(example):
این منطقه پس از سالها توسعه، در نهایت حومهای شد.
مثال:
The area was finally suburbbed after years of development.
معنی(example):
آنها شهر قدیمی را حومهای کردند تا یک جامعه جدید بسازند.
مثال:
They suburbbed the old city to create a new community.
معنی فارسی کلمه suburbed
:
حومهای شدن به معنای توسعه منطقهای به سمت حومه است که شامل ساخت و ساز و تغییرات در نوع زندگی مردم میشود.