معنی فارسی suburbian

B2

مربوط به حومه‌ها یا ویژگی‌های زندگی در مناطق حومه‌ای و تأکید بر زندگی خانوادگی و اجتماعی.

Relating to or characteristic of suburbs, often emphasizing community and family-oriented living.

example
معنی(example):

زندگی حومه‌ای معمولاً شامل خانه‌های بزرگ‌تر و فضای حیاط بیشتر است.

مثال:

Suburbian life often involves larger homes and more yard space.

معنی(example):

سبک زندگی حومه‌ای او با رویدادهای اجتماعی و پارک‌ها مشخص می‌شود.

مثال:

Her suburbian lifestyle is marked by community events and parks.

معنی فارسی کلمه suburbian

: معنی suburbian به فارسی

مربوط به حومه‌ها یا ویژگی‌های زندگی در مناطق حومه‌ای و تأکید بر زندگی خانوادگی و اجتماعی.