معنی فارسی succenturiate
B1مختصر و هدفمند، به معنای تلاش برای رسیدن به نتایج موثر با استفاده از راهحلهای ساده.
Pertaining to a concise and efficient approach.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رشد شرکت به طور طبیعی به صورت مختصر بوده و بر کارایی تمرکز داشت.
مثال:
The company's growth was succenturiate in nature, focusing on efficiency.
معنی(example):
او یک رویکرد مختصر برای حل سریع مشکل به کار برد.
مثال:
She applied a succenturiate approach to solve the problem quickly.
معنی فارسی کلمه succenturiate
:
مختصر و هدفمند، به معنای تلاش برای رسیدن به نتایج موثر با استفاده از راهحلهای ساده.