معنی فارسی sucivilized

B1

سالم و با فرهنگ، به معنای جامعه‌ای که در آن رفتارها و آداب و رسوم به خوبی رعایت می‌شوند.

Refined or cultured behavior expected in civilized society.

example
معنی(example):

جامعه جدید احساس می‌کرد که هدفش تمدن را پایه‌گذاری کردن و به همه خوشامد گفتن است.

مثال:

The new society felt sucivilized and welcoming to everyone.

معنی(example):

آداب و رسوم تمییز او مهمانان را در شام تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

His sucivilized manners impressed the guests at the dinner.

معنی فارسی کلمه sucivilized

: معنی sucivilized به فارسی

سالم و با فرهنگ، به معنای جامعه‌ای که در آن رفتارها و آداب و رسوم به خوبی رعایت می‌شوند.