معنی فارسی sudanian
B1مربوط به سودان، به خصوص در زمینههای فرهنگی و اجتماعی.
Pertaining to Sudan, especially in cultural or social contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
غذاهای سودانی به خاطر طعمهای منحصر به فردشان شناخته شدهاند.
مثال:
The Sudanian cuisine is known for its unique flavors.
معنی(example):
او از موسیقی سودانی لذت میبرد.
مثال:
He enjoys Sudanian music.
معنی فارسی کلمه sudanian
:
مربوط به سودان، به خصوص در زمینههای فرهنگی و اجتماعی.