معنی فارسی sufferingly

B1

به شیوه‌ای که نشان‌دهنده رنج یا درد باشد.

In a manner showing suffering; painfully.

example
معنی(example):

او به طور رنج‌آور درباره تجربیات گذشته‌اش صحبت کرد.

مثال:

She spoke sufferingly about her past experiences.

معنی(example):

او به طور رنج‌آور به او نگاه کرد و نتوانست دردش را بیان کند.

مثال:

He looked at her sufferingly, unable to express his pain.

معنی فارسی کلمه sufferingly

: معنی sufferingly به فارسی

به شیوه‌ای که نشان‌دهنده رنج یا درد باشد.