معنی فارسی sufferably

B1

به‌طور قابل تحمل، به گونه‌ای که می‌توان با آن کنار آمد.

In a manner that can be endured; tolerably.

example
معنی(example):

شرایط در طول زمستان به طور قابل تحملی ملایم بود.

مثال:

The conditions were sufferably mild during the winter.

معنی(example):

او به خوبی استرس را به طور قابل تحملی مدیریت کرد.

مثال:

He handled the stress sufferably well.

معنی فارسی کلمه sufferably

: معنی sufferably به فارسی

به‌طور قابل تحمل، به گونه‌ای که می‌توان با آن کنار آمد.