معنی فارسی sufferableness
B1حالت یا کیفیت قابل تحمل بودن.
The quality of being sufferable; the state of being bearable.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل تحمل بودن این کار انجام آن را آسانتر کرد.
مثال:
The sufferableness of the task made it easier to complete.
معنی(example):
او قابل تحمل بودن شرایط را ارزیابی کرد.
مثال:
She assessed the sufferableness of the conditions.
معنی فارسی کلمه sufferableness
:
حالت یا کیفیت قابل تحمل بودن.
