معنی فارسی suffisant

B2

کافی، به اندازه کافی برای برآورده کردن نیازها.

Adequate in amount or degree.

example
معنی(example):

بودجه برای نیازهای ما کافی است.

مثال:

The budget is sufficient for our requirements.

معنی(example):

مقدار کافی غذا برای رویداد تامین شد.

مثال:

A sufficient amount of food was provided for the event.

معنی فارسی کلمه suffisant

: معنی suffisant به فارسی

کافی، به اندازه کافی برای برآورده کردن نیازها.