معنی فارسی suffisance
B2کفایت، مقدار کافی از چیزی برای برآورده کردن نیازها.
The state of being adequate or sufficient.
- NOUN
example
معنی(example):
کفایت منابع برای پروژه حیاتی است.
مثال:
The sufficiency of resources is critical for the project.
معنی(example):
باید کفایت تلاشهای خود را ارزیابی کنیم.
مثال:
We need to evaluate the sufficiency of our efforts.
معنی فارسی کلمه suffisance
:
کفایت، مقدار کافی از چیزی برای برآورده کردن نیازها.