معنی فارسی sufflating
B1سوفله کردن، دمیدن گاز یا هوای تحت کنترل به درون یک ظرف یا منطقه خاص.
The act of forcing air or gas into a space or container.
- VERB
example
معنی(example):
دانشمند گاز را با احتیاط به ظرف دمید.
مثال:
The scientist was sufflating the gas into the container carefully.
معنی(example):
دمیدن هوا میتواند به حفظ فشار در سیستم کمک کند.
مثال:
Sufflating air can help to maintain pressure in the system.
معنی فارسی کلمه sufflating
:
سوفله کردن، دمیدن گاز یا هوای تحت کنترل به درون یک ظرف یا منطقه خاص.