معنی فارسی suggestivity
B1نشانهای برای تحریک ایدهها یا احساسات در دیگران، به ویژه در گفتگو یا هنر.
The quality of being suggestive, often in a way that encourages thoughts or ideas.
- NOUN
example
معنی(example):
سخن گویی او در مکالمات اغلب به بحث های جالبی منجر می شود.
مثال:
Her suggestivity in conversations often leads to interesting discussions.
معنی(example):
معنای پیشنهاد دهنده اثر هنری می تواند پاسخ های احساسی قوی ایجاد کند.
مثال:
The suggestivity of the artwork can provoke strong emotional responses.
معنی فارسی کلمه suggestivity
:
نشانهای برای تحریک ایدهها یا احساسات در دیگران، به ویژه در گفتگو یا هنر.