معنی فارسی sulls

B1

حالت ناراحتی و افسردگی که معمولاً به دلیل عدم رضایت از شرایط پیش می‌آید.

Expressions of being sulky or moody, often seen in children.

verb
معنی(verb):

Of an animal: to stop; to refuse to go on.

example
معنی(example):

افسردگی کودک غیرممکن بود که نادیده گرفته شود.

مثال:

The sulks of the child were impossible to ignore.

معنی(example):

او در طول روز چند بار افسرده شد بعد از اینکه به خواسته‌اش نرسید.

مثال:

He had a few sulks throughout the day after not getting his way.

معنی فارسی کلمه sulls

: معنی sulls به فارسی

حالت ناراحتی و افسردگی که معمولاً به دلیل عدم رضایت از شرایط پیش می‌آید.