معنی فارسی sultany

B1

سلطنتی، صفتی برای توصیف شخصیتی که احساس قدرت و احترام را می‌آفریند.

Describing someone or something that embodies the qualities of a sultan, often implying authority and respect.

example
معنی(example):

او هاله‌ای سلطنتی دارد که احترام را جلب می‌کند.

مثال:

He has a sultany aura that commands respect.

معنی(example):

سبک رهبری او اغلب به عنوان سلطنتی توصیف می‌شود.

مثال:

Her leadership style is often described as sultany.

معنی فارسی کلمه sultany

: معنی sultany به فارسی

سلطنتی، صفتی برای توصیف شخصیتی که احساس قدرت و احترام را می‌آفریند.