معنی فارسی sultrily
B2به گونهای جذاب و فریبنده، معمولاً با بار جنسی یا کشش احساسی.
In a sultry manner; alluringly or sexually attractive.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور جذابی برای مراسم شبانه لباس پوشید.
مثال:
She dressed sultrily for the evening gala.
معنی(example):
بازیگر با اجرای خود به طور جذابی تماشاگران را مجذوب کرد.
مثال:
The actress sultrily charmed the audience with her performance.
معنی فارسی کلمه sultrily
:
به گونهای جذاب و فریبنده، معمولاً با بار جنسی یا کشش احساسی.