معنی فارسی summity

B2

وضعیت یا کیفیت قله یا بالاترین نقطه.

The state of being at the summit; peak condition.

example
معنی(example):

کوهنوردان از قله موفقیت خود لذت بردند.

مثال:

The climbers enjoyed the summity of their achievement.

معنی(example):

رسیدن به قله یک هدف مهم برای هر کوه‌نورد است.

مثال:

Reaching the summity is a significant goal for any mountaineer.

معنی فارسی کلمه summity

: معنی summity به فارسی

وضعیت یا کیفیت قله یا بالاترین نقطه.