معنی فارسی sun-tanned
B1به کسی که پوستش بر اثر آفتاب برنزه شده، اشاره دارد.
Describes someone whose skin has turned brown due to sun exposure.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پس از گذراندن یک هفته در ساحل، او به نظر میرسید که برنزه شده است.
مثال:
He looked sun-tanned after spending a week at the beach.
معنی(example):
پوست برنزه شدهاش نشان میدهد که او از فعالیتهای خارج از منزل لذت میبرد.
مثال:
Her sun-tanned skin shows she enjoys outdoor activities.
معنی فارسی کلمه sun-tanned
:
به کسی که پوستش بر اثر آفتاب برنزه شده، اشاره دارد.