معنی فارسی suncke

B1

احساس بی‌حالی یا خطرناک ناشی از گرما و آفتاب.

A state of discomfort or distress due to excessive heat and sun exposure.

example
معنی(example):

او پس از صرف زمان زیاد در فضای باز احساس ناگهان آفتابی کرد.

مثال:

He felt a sudden suncke after spending too much time outdoors.

معنی(example):

آفتاب سوختگی به او یادآوری کرد که به آب بیشتری نیاز دارد.

مثال:

The suncke made him realize he needed more water.

معنی فارسی کلمه suncke

: معنی suncke به فارسی

احساس بی‌حالی یا خطرناک ناشی از گرما و آفتاب.