معنی فارسی superabounded
B2به معنای داشتن مازاد و یا به وفور وجود داشتن چیزی.
To have existed in excessive abundance, typically in the past.
- verb
verb
معنی(verb):
To abound very much; to be superabundant.
example
معنی(example):
سال گذشته، باغ ما با میوهها و سبزیجات سرشار بود.
مثال:
Last year, our garden superabounded with fruits and vegetables.
معنی(example):
این پروژه با راه حلهای نوآورانه فراوان بود.
مثال:
The project superabounded with innovative solutions.
معنی فارسی کلمه superabounded
:
به معنای داشتن مازاد و یا به وفور وجود داشتن چیزی.