معنی فارسی superabounds

B2

فراوانی یا زیاده‌روی در چیزی، بسیار زیاد بودن.

To exist in excessive abundance.

verb
معنی(verb):

To abound very much; to be superabundant.

example
معنی(example):

در بهار، گل‌ها در باغ فراوان‌اند.

مثال:

In spring, flowers superabound in the garden.

معنی(example):

ایده‌ها در یک کارگاه خلاقانه فراوان‌اند.

مثال:

Ideas superabound in a creative workshop.

معنی فارسی کلمه superabounds

: معنی superabounds به فارسی

فراوانی یا زیاده‌روی در چیزی، بسیار زیاد بودن.