معنی فارسی superarbitrary
B1بسیار تصادفی یا وابسته به انتخابهای شخصی، بدون قاعده خاصی.
Extremely based on personal whim rather than any reason or system.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
قضاوت او برای دیگران بسیار دلخواه و بیقاعده به نظر میرسید.
مثال:
Her judgment seemed superarbitrary to others.
معنی(example):
انتخابهای دلخواه و بیقاعده میتوانند به نتایج پیشبینینشده منجر شوند.
مثال:
Superarbitrary choices can lead to unpredictable outcomes.
معنی فارسی کلمه superarbitrary
:
بسیار تصادفی یا وابسته به انتخابهای شخصی، بدون قاعده خاصی.