معنی فارسی superficially

B1

به صورت سطحی، به شیوه‌ای که عمیق یا جدی نباشد.

In a way that is not thorough or deep; at a surface level.

adverb
معنی(adverb):

In a superficial manner; shallowly

example
معنی(example):

مسئله تنها به صورت سطحی در جلسه مطرح شد.

مثال:

The issue was only superficially addressed in the meeting.

معنی(example):

او به صورت سطحی مقاله را مرور کرد قبل از اینکه تصمیم بگیرد آن را بخواند.

مثال:

She superficially skimmed through the article before deciding to read it.

معنی فارسی کلمه superficially

: معنی superficially به فارسی

به صورت سطحی، به شیوه‌ای که عمیق یا جدی نباشد.