معنی فارسی superfitted

B1

به معنای تنظیم یا تطبیق فوق‌العاده دقیق و مناسب به چیز یا فردی است.

To be fitted very closely and accurately to something.

example
معنی(example):

این پیراهن به طور فوق‌العاده‌ای به بدن او تناسب داشت.

مثال:

The dress was superfitted to her body.

معنی(example):

او برای جلسه یک کت و شلوار فوق‌العاده متناسب پوشیده بود.

مثال:

He wore a superfitted suit for the meeting.

معنی فارسی کلمه superfitted

: معنی superfitted به فارسی

به معنای تنظیم یا تطبیق فوق‌العاده دقیق و مناسب به چیز یا فردی است.