معنی فارسی superfitting
B1عمل یا فرایند پرکردن یا تنظیم بسیار دقیق و مناسب به چیز یا چیزی میباشد.
The act of fitting something very closely or accurately.
- NOUN
example
معنی(example):
تنظیم فوقالعاده تجهیزات جدید برای عملکرد بهینه ضروری بود.
مثال:
The superfitting of the new equipment was necessary for optimal performance.
معنی(example):
ما در حال انجام تنظیم فوقالعاده هستیم تا اطمینان حاصل کنیم که همه چیز دقیق است.
مثال:
We are conducting superfitting to ensure everything is precise.
معنی فارسی کلمه superfitting
:
عمل یا فرایند پرکردن یا تنظیم بسیار دقیق و مناسب به چیز یا چیزی میباشد.