معنی فارسی superprecariously
B1به شکلی بسیار ناامن، به نحوهای اطلاق میشود که در آن فرد در حال نگرانی و خطر بالا قرار دارد.
In an extremely unstable or insecure manner, often referring to precarious situations.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها بهطرز بسیار ناامنی زندگی میکردند و همیشه نگران پول بودند.
مثال:
They were living superprecariously, always worrying about money.
معنی(example):
او بهطرز بسیار ناامنی روی لبهای متعادل ایستاده بود و احساس ترس به او دست داد.
مثال:
Superprecariously balancing on the edge, she felt a rush of fear.
معنی فارسی کلمه superprecariously
:
به شکلی بسیار ناامن، به نحوهای اطلاق میشود که در آن فرد در حال نگرانی و خطر بالا قرار دارد.