معنی فارسی supperwards

B1

به سمت شام یا زمان شام.

Towards supper.

example
معنی(example):

آنها تصمیم گرفتند در طول سفر به سمت شام کوه‌پیمایی کنند.

مثال:

They decided to hike supperwards during their trip.

معنی(example):

با نگاه کردن به سمت شام، نور از آشپزخانه را دیدند.

مثال:

Looking supperwards, they saw the light from the kitchen.

معنی فارسی کلمه supperwards

: معنی supperwards به فارسی

به سمت شام یا زمان شام.