معنی فارسی suppletorily
B1بهطور مکمل، به شیوهای که چیزی را که موجود است، تقویت یا بهبود میبخشد.
In a supplementary manner, enhancing or completing something.
- ADVERB
example
معنی(example):
بودجه بهطور مکمل توزیع شد تا اطمینان حاصل شود که همه بخشها حمایت دریافت کنند.
مثال:
The funds were distributed suppletorily to ensure all departments received support.
معنی(example):
برنامه بهطور مکمل عمل کرد و در جایی که بیشترین نیاز بود، کمک ارائه داد.
مثال:
The program operated suppletorily, providing aid where it was most needed.
معنی فارسی کلمه suppletorily
:
بهطور مکمل، به شیوهای که چیزی را که موجود است، تقویت یا بهبود میبخشد.