معنی فارسی suppliantly

B1

به شیوه‌ای نیازمند یا درخواست‌کننده.

In a manner that shows submission or a request for something.

example
معنی(example):

او به طریقی درخواست‌کننده صحبت کرد و امیدوار بود نظر او را تغییر دهد.

مثال:

She spoke suppliantly, hoping to change his mind.

معنی(example):

آنها به طور درخواست‌کننده‌ای برای بخشش بعد از اشتباهشان التماس کردند.

مثال:

They suppliantly pleaded for forgiveness after their mistake.

معنی فارسی کلمه suppliantly

: معنی suppliantly به فارسی

به شیوه‌ای نیازمند یا درخواست‌کننده.