معنی فارسی suppuratory

B2

دارو یا درمانی که موجب تولید چرک می‌شود.

Relating to or causing suppuration, often used in the context of medicine.

example
معنی(example):

پرستار یک پماد عفونی به زخم زد.

مثال:

The nurse applied a suppuratory ointment to the wound.

معنی(example):

درمان‌های عفونی برای بهبود زخم‌های آلوده ضروری است.

مثال:

Suppuratory treatments are essential for healing infected wounds.

معنی فارسی کلمه suppuratory

: معنی suppuratory به فارسی

دارو یا درمانی که موجب تولید چرک می‌شود.