معنی فارسی surceases
B1متوقف شدن یا پایان دادن به یک فعالیت یا حالت، به ویژه در مورد بحث یا خیالات.
The act of ceasing or stopping something.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
Cessation; stop; end.
verb
معنی(verb):
To come to an end; to desist.
معنی(verb):
To bring to an end.
example
معنی(example):
کمیته پس از رسیدن به توافق، بحث را متوقف میکند.
مثال:
The committee surceases debate after reaching an agreement.
معنی(example):
نگرانیهای او زمانی که خبر خوب را میشنود، متوقف میشود.
مثال:
His worries surcease when he hears the good news.
معنی فارسی کلمه surceases
:
متوقف شدن یا پایان دادن به یک فعالیت یا حالت، به ویژه در مورد بحث یا خیالات.