معنی فارسی surfacy

B1

سطحی به معنای چیزی است که در نزدیکی سطح قرار دارد و عمق زیادی ندارد.

Relating to the surface or outer layer of something.

example
معنی(example):

لایه سطحی اقیانوس گرم و خوشایند است.

مثال:

The surfacy layer of the ocean is warm and pleasant.

معنی(example):

جنبه‌های سطحی پروژه، راحت برای درک هستند.

مثال:

The surfacy aspects of the project are easy to understand.

معنی فارسی کلمه surfacy

: معنی surfacy به فارسی

سطحی به معنای چیزی است که در نزدیکی سطح قرار دارد و عمق زیادی ندارد.