معنی فارسی surfboarder
B1کسی که با تخته موجسواری میکند و به تفریح در اقیانوس میپردازد.
A person who rides on a surfboard in the ocean.
- NOUN
example
معنی(example):
سورفبردر در ساحل یک موج بزرگ را سوار شد.
مثال:
The surfboarder caught a big wave at the beach.
معنی(example):
بسیاری از سورفبردرها از چالشها در اقیانوس لذت میبرند.
مثال:
Many surfboarders enjoy challenges in the ocean.
معنی فارسی کلمه surfboarder
:
کسی که با تخته موجسواری میکند و به تفریح در اقیانوس میپردازد.