معنی فارسی surfing
A2 /ˈsɝfɪŋ/ورزشی که در آن شخص با استفاده از تخته بر روی امواج دریا حرکت می‌کند.
The sport of riding on waves using a surfboard.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To ride a wave, usually on a surfboard.
معنی(verb):
To browse the Internet, television, etc.
noun
معنی(noun):
The pastime or sport of riding surf on a surfboard.
معنی(noun):
The activity of browsing the Internet.
example
معنی(example):
موج‌سواری یک ورزش محبوب در نواحی ساحلی است.
مثال:
Surfing is a popular sport in coastal areas.
معنی(example):
او تابستان را به یادگیری تکنیک‌های موج‌سواری گذراند.
مثال:
He spent the summer learning surfing techniques.
معنی فارسی کلمه surfing
:
ورزشی که در آن شخص با استفاده از تخته بر روی امواج دریا حرکت می‌کند.
