معنی فارسی surlily

B1

با لحنی تند و بی‌ادبانه، به صورت زشت و غیر دوستانه.

In a rude or unfriendly manner.

example
معنی(example):

وقتی سوالی پرسیدم، او به طرز تندخویی به من جواب داد.

مثال:

He answered me surlily when I asked a question.

معنی(example):

او بعد از بحث به طرز تندخویی احساس می‌کرد.

مثال:

She was feeling surlily after the argument.

معنی فارسی کلمه surlily

: معنی surlily به فارسی

با لحنی تند و بی‌ادبانه، به صورت زشت و غیر دوستانه.