معنی فارسی sursaturation

B1

وضعیتی که در آن یک عنصر به حداکثر فعالیت یا غلظت خود رسیده باشد.

The state of being excessively saturated with a substance.

example
معنی(example):

اشباع بیش از حد رنگ‌ها می‌تواند به آثار هنری پررنگ منجر شود.

مثال:

Sursaturation of colors can lead to vibrant artworks.

معنی(example):

اشباع بیش از حد مواد مغذی در خاک بر رشد گیاهان تأثیر می‌گذارد.

مثال:

The sursaturation of nutrients in soil affects plant growth.

معنی فارسی کلمه sursaturation

: معنی sursaturation به فارسی

وضعیتی که در آن یک عنصر به حداکثر فعالیت یا غلظت خود رسیده باشد.