معنی فارسی surveiled
B1زیر نظر داشتن، به معنای نظارت یا کنترل بر عملکرد یا رفتار افراد یا محیط.
Subjected to close observation, typically for security or monitoring purposes.
- VERB
example
معنی(example):
منطقه توسط دوربینهای امنیتی تحت نظارت بود.
مثال:
The area was surveiled by security cameras.
معنی(example):
او در خیابان شلوغ احساس کرد که تحت نظارت است.
مثال:
She felt surveiled in the crowded street.
معنی فارسی کلمه surveiled
:
زیر نظر داشتن، به معنای نظارت یا کنترل بر عملکرد یا رفتار افراد یا محیط.