معنی فارسی suspensor
B2جزئی که وظیفه معلق نگه داشتن چیز دیگری را دارد.
An anatomical structure that supports or holds another structure in a suspended manner.
- NOUN
example
معنی(example):
معلقساز در دستگاه به نگه داری اجزا به صورت پایدار کمک میکند.
مثال:
The suspensor in the device helps keep the components stable.
معنی(example):
او از یک معلقساز برای پشتیبانی از ساختار شکننده استفاده کرد.
مثال:
He used a suspensor to support the fragile structure.
معنی فارسی کلمه suspensor
:
جزئی که وظیفه معلق نگه داشتن چیز دیگری را دارد.