معنی فارسی swaddle

A2 /ˈswɑdəl/

پیچیدن نوزاد در پارچه به طوری که احساس امنیت کند.

To wrap a baby snugly in a blanket or cloth.

noun
معنی(noun):

Anything used to swaddle with, such as a cloth or band.

verb
معنی(verb):

To bind (a baby) with long narrow strips of cloth.

معنی(verb):

To beat; cudgel.

example
معنی(example):

والدین معمولاً نوزادان خود را برای اینکه احساس امنیت کنند، درون پارچه می‌پیچند.

مثال:

Parents often swaddle their babies to help them feel secure.

معنی(example):

او تصمیم گرفت نوزادش را قبل از خواباندن درون پارچه بپیچد.

مثال:

She decided to swaddle her newborn before putting him to sleep.

معنی فارسی کلمه swaddle

: معنی swaddle به فارسی

پیچیدن نوزاد در پارچه به طوری که احساس امنیت کند.