معنی فارسی swahilian
B2جنبش فرهنگی و هنری مرتبط با سواحیلی، شامل آداب و رسوم و دستاوردهای هنری.
Relating to the culture or people of the Swahili-speaking regions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
فرهنگ سواحیلی غنی و متنوع است.
مثال:
Swahilian culture is rich and diverse.
معنی(example):
صحنه هنر سواحیلی به شناخت بینالمللی دست یافته است.
مثال:
The Swahilian art scene has gained international recognition.
معنی فارسی کلمه swahilian
:
جنبش فرهنگی و هنری مرتبط با سواحیلی، شامل آداب و رسوم و دستاوردهای هنری.