معنی فارسی swaling

B2

سوایلینگ، عملی که شامل سوزاندن سمت‌هایی از زمین به منظور افزایش رشد گیاهان و مدیریت بوم‌شناسی است.

A practice involving controlled burning of vegetation to enhance land for agriculture or ecology.

example
معنی(example):

سوایلینگ به عنوان روشی برای بهبود زمین برای کشاورزی استفاده می‌شد.

مثال:

Swaling was used as a method to improve the land for farming.

معنی(example):

کشاورز از سوایلینگ برای تقویت تنوع زیستی استفاده می‌کرد.

مثال:

The farmer practiced swaling to promote biodiversity.

معنی فارسی کلمه swaling

: معنی swaling به فارسی

سوایلینگ، عملی که شامل سوزاندن سمت‌هایی از زمین به منظور افزایش رشد گیاهان و مدیریت بوم‌شناسی است.