معنی فارسی swartly
B1به نحوی تیرهچهره یا با رنگهای تیره پوشیده شده؛ در مورد لباسها یا پوشش استفاده میشود.
In a manner that is dark or swarthy; often used in terms of clothing.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور تیرهچهره لباس پوشید و پارچههای تیره را ترجیح داد.
مثال:
She dressed swartly, favoring dark fabrics.
معنی(example):
رنگهای تیره لباس او با شخصیتش همخوانی داشت.
مثال:
The swartly hues of his clothing matched his personality.
معنی فارسی کلمه swartly
:
به نحوی تیرهچهره یا با رنگهای تیره پوشیده شده؛ در مورد لباسها یا پوشش استفاده میشود.