معنی فارسی swoony
B2شدیداً احساسی و رمانتیک، به ویژه در زمینه عشق و روابط.
Describing a feeling of romantic excitement or infatuation.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Tending to swoon or faint
example
معنی(example):
این فیلم به قدری رمانتیک و احساسی بود که نتوانستم جز لبخند زدن کاری کنم.
مثال:
The movie was so romantic and swoony that I couldn't help but smile.
معنی(example):
او نامهای عاشقانه و احساسی برای محبوبش نوشت.
مثال:
She wrote a swoony letter to her love.
معنی فارسی کلمه swoony
:
شدیداً احساسی و رمانتیک، به ویژه در زمینه عشق و روابط.