معنی فارسی symptomatical
B2سمپتوماتیک به معانی که مرتبط با علائم بیماری هستند اشاره دارد.
Relating to or denoting symptoms, particularly in a medical context.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
علائم سمپتوماتیک بیماری شدت آن را نشان میدهند.
مثال:
The symptomatical signs of the illness indicated its severity.
معنی(example):
در یک رویکرد سمپتوماتیک، ما بر روی اثرات دیداری تمرکز میکنیم.
مثال:
In a symptomatical approach, we focus on the visible effects.
معنی فارسی کلمه symptomatical
:
سمپتوماتیک به معانی که مرتبط با علائم بیماری هستند اشاره دارد.