معنی فارسی symptomless
B2بدون نشانه یا علائم، به طور خاص در بیماریها اشاره دارد.
Having no symptoms; not exhibiting any signs of illness.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
برخی از بیماریها میتوانند در مراحل ابتدایی بدون علامت باشند.
مثال:
Some diseases can be symptomless in their early stages.
معنی(example):
او خوششانس بود که یک عفونت بدون علامت داشت.
مثال:
He was lucky to have a symptomless infection.
معنی فارسی کلمه symptomless
:
بدون نشانه یا علائم، به طور خاص در بیماریها اشاره دارد.