معنی فارسی synchronistic
C1همزمانشناختی، به معنای وجود رویدادها یا تجربیاتی که به صورت تصادفی یا همزمان به هم مرتبط میشوند.
Relating to the concept of simultaneous events that are meaningfully related.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
رویدادهای همزمان به حدی تصادفی به نظر میرسیدند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت.
مثال:
The synchronistic events seemed too coincidental to ignore.
معنی(example):
بسیاری از فرهنگها به الگوهای همزمانی اعتقاد دارند که روحها را به هم متصل میکند.
مثال:
Many cultures believe in synchronistic patterns that connect souls.
معنی فارسی کلمه synchronistic
:
همزمانشناختی، به معنای وجود رویدادها یا تجربیاتی که به صورت تصادفی یا همزمان به هم مرتبط میشوند.