معنی فارسی syntonies

B2

سینتونی‌ها، همخوانی‌ها یا هماهنگی‌هایی بین دو یا چند ایده، نظر یا فرهنگ.

The harmonious relationships or correspondences between differing elements.

example
معنی(example):

سینتونی‌ها بین دو فرهنگ در سنت‌های آن‌ها مشهود بود.

مثال:

The syntonies between the two cultures were evident in their traditions.

معنی(example):

سینتونی‌های دیدگاه‌های آن‌ها امکان یک بحث مثمر را فراهم کرد.

مثال:

The syntonies of their perspectives allowed for a fruitful discussion.

معنی فارسی کلمه syntonies

: معنی syntonies به فارسی

سینتونی‌ها، همخوانی‌ها یا هماهنگی‌هایی بین دو یا چند ایده، نظر یا فرهنگ.